فصل درو که تمام می شود
تمام محصولشان را به باد می دهند
دروگران
تا باد خاک و خس از آن بروبد ....
خدایا !
روزهاست فصل درو تمام شده
و بادهای سرد می وزند
خدایا !
من دروگر نیستم
اما راه و رسم کاشت و داشت و برداشت را می دانم
در زمین دلم می کارم
با آب محبت تو آبیاری می کنم
و چشمم هنگام درو به فضل و رحمت توست .
من از دلم نور درو می کنم ....
اینک
من تمام داشتنی هایم را به باد محبتت دادم تا خودم را بروبی....
مهربانم ........
خار و خسم را بروب !
*****
پینوشت :
گفت شراب اگر خوری
از کف هر خسی مخور
باده بیا منت دهم
پاک شده ز خار و خس
یا علی (ع)
به تعداد نام های اعظمش
... گفتم: مامان یه گندی زدم، دعا کن درست شه!
گفت: برو پشتبوم!
- پشتبوم؟
- برو رو به قبله وایسا، به امام حسین سلام کن،
بگو : وقتی بچه بودم تو کوچه فوتبال بازی میکردیم.
شیشه همسایه رو که میشکوندیم؛
بابام میرفت هم عذرخواهی میکرد و هم شیشه رو میداد عوض کنن.
همیشه هم سعی میکرد بهتر از اولش بشه...
رفتم پشتبام، رو به قبله ایستادم و بغض کردم، "یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین"1
1. سوره مبارکه یوسف. آیه97
منبع :کتاب نیوز
یا علی (ع)
به مهربانی پدری ات !
نمی نویسم .
نمی نویسم .
چون درونم چیزی اسیر مانده که آشوبم می کند.
شاید مثل دل ـ آشوب کودکی که پا بر زمین کوبیدن هایش را تمام کرده ...
اما هنوز نا آرام است و دلهره دارد .
مثل تمام بی بهانگی هایم !
یا حتی بهانه گیری هایم !
اما این روزها دیگر نه می خواهم بهانه بگیرم و نه کودکی کنم .
می خواهم از نردبانی که کنار دیوار دلم گذاشتم بالا بروم
و سرک بکشم به پشت هر آنچه که دیوار است !!!
می خواهم کمی قد بکشم
کم نه ....
زیاد قد بکشم آنقدر که دیگر نور را بی واسطه ی هر دیواری روی چشمانم حس کنم .
اما برای بزرگ شدن باید درد رشد را هم تحمل کنم.
یادم هست دوران نوجوانی ام همیشه درد استخوان داشتم
هر بار که پیش پزشک می رفتم می گفت :
"برای رشد استخوان هایت است....خوب می شود "
یادم رفته بود چه دردی را تحمل کردم تا به جوانی رسیدم !
این روزها هم برای بزرگ شدنم دلم باید کمی درد بکشم ...
آخر کجای دنیا دیده ای چیزی را بی آنکه از تو چیزی در ازایش طلب کنند می دهند ؟!
دنیای ما دنیای مبادله است ...حالا مقیاس های مبادله را نمی گویم
چون گاهی چیزی کوچک می دهی اما چیزی بزرگ می دهند
اما نه در ازای دنیا !!!
که گاهی برای دنیا بزرگ ترین چیزهایت را هم می گیرند و هیچ نمی دهند !!!.....
بگذریم !
اما دنیا دنیای دادن در ازای چیزی است ....
دوستی می گفت : " خوب است که ما مشت هایمان را نمی بندیم !!! "
گفتم : " چطور ؟ "
گفت :" آخر با مشت بسته نه می توانیم چیزی بدهیم و نه بگیریم
راه خودمان بسته می شود و خودمان گرسنه می مانیم ...."
با خودم فکر کردم وگفتم با دل بسته چطور ...؟
(دیدم نه تنها با دل بسته گرسنه می مانیم که کم کم می میریم)
حالا برای باز کردن بیشتر دلم باید کمی دلم را بکشم ( یا بُکشم ) تا بزرگتر شود
آنقدر که دیگر به این زودی ها و برای این چیزها که الان تنگ می شود دیگر تنگ نشود ....
به رسم خودمان :
یا علی (ع)
به تعداد ذره ذره ی عرش خدا ....
تمام این روزها نشسته ام به مرتب کردن خاطرات ندیده ات...
تمام این روزها که گذشت نشسته بودم به دیدن عکس هایی که مال تو بود
و من در آنها آنقدر کوچک بودم که نمی دانستم چه قدر از تو را فهمیده ام ...
شاید به قدر بوسه ای
یا در آغوش فشردنی !
اما بیشتر
بیشتر از آنکه می گویم تو را یافته ام .
من تمام این سالها را با تو زیسته ام .
امروز وصیتت را می خواندم ... دلم آرام شد وقتی دیدم در آن به یادم بودی .
یعنی هر وقت دلتنگت می شوم به آن جملات دل خوش می کنم
که ببین ! حسین به یادت بوده ...
حسین !
اینجا خواهرت دلتنگت شده .
به او سری نمی زنی ؟
یا علی
به وسعت دلتنگی خواهری چشم انتظار
نه به وسعت دلتنگی زینب (س) برای حسین (ع)
خیلی از چشم ها را دیده ام که روح را نمایان می کنند
و خیلی از نگاه ها را که از راه دل سر در آورده اند ...
و به یادم آمد روزی می گفتم که چشمان سبز حرمت دارند !!!
راستی چرا !؟
یا علی (ع)
به حرمت نگاهت !